خاطرات تلخ من

بگذارید ببینند انچه را که تابه حال ندیده اند...

خاطرات تلخ من

بگذارید ببینند انچه را که تابه حال ندیده اند...

می دونم

زندگی پر از سواله می دونم
رسیدن به تو خیاله می دونم
تو میگی یه روزی مال من میشی
اما موندت محاله می دونم
تو میگی شبا دعامون می کنی
چشمه ی چشات زلاله می دونم
توی آسمون سرنوشت ما
ماه کاملم هلاله می دونم
تو میگی پرنده شیم بریم هوا
غصه ما دو تا باله می دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله می دونم
طاقتم دیگه داره تموم میشه
صبر تو رو به زواله می دونم
آره می ری و نمی پرسی که این
دل عاشق در چه حاله می دونم

یار سفر کرده من


یار سفر کرده ی من

منو ببر از این دیار

دلتنگم از دوریه تو

بی تو منم یه بی قرار

واسه دل خسته ی من

مرحم یاد تو بسه

تو این روزای شب زده

چشمات واسم همه کسه


پایان ترم پاییزه

سلام خدا جون باز پایان ترم  رسید

نمی دونم خدایا می تونم این ترم رو  خوب پاس کنم یا نه خدایا تو خودت بهتر از خودم منو

 می شناسی  اگر توکل بر تو نباشه من بازندهِ این مسابقه ام  پس خدا جون توکل می کنم بر تو که تو بهتر هدایتگری 




بیشتر از تو

بیشتر از تو

نمی گم عوض شدی نه تو هنوزم مهربونی
حدسش رو من زده بودم نمی خوای پیشم بمونی
روزای اول این عشق اشتیاقت تازه تر بود حالا با صد التماسم واسه من شعر نمی خونی
بعضی وقتا اگه حرف و خبری جایی نباشه نمی ری دیگه سراغ قصه های خودمونی
گفتی تنها نامه ی من تو دس همه ست عزیزم نامتو من بفرستم حالا به کدوم نشونی
بنویسم روی پکت با یه تیکه یاد غربت برسه به یه ستاره به یه عشق آسمونی
پشت پنجره نشستم واسه ی تو می نویسم که شاید رد شه از اینجا ایه ی محو جنونی
یه روزی خوندم یه جایی از عزیز بی وفایی
واسه ی دوام یک عشق عاشق و باید برونی
بهترین جمله ی دنیا فکر کنم همینه زیبا عمری دنبال تو بودم اونی که می خوام همونی
صبر و حوصله نداشتن عادت همه ست عزیزم تو که نیستی مثل اونها تو خود رنگین کمونی
نه جواب نامت این نیس اون و بعدا می نویسم که سلام گلدونا رو به گلاشون برسونی
گفتم این رو بنویسم که دوست دارم عزیزم
بیشتر از تو می دونم که تو اینو نمی دونی